نمیدونم چه حسیه ؟؟؟؟
هر وقت این ویدئو رو می بینم می خوام بشینم گریه کنم
کلا ۱۵ ثانیه است
ولی حکایت یه عمره
حکایت دلتنگی
حکایت یک عشق
نمیدونم چه حسیه ؟؟؟؟
هر وقت این ویدئو رو می بینم می خوام بشینم گریه کنم
کلا ۱۵ ثانیه است
ولی حکایت یه عمره
حکایت دلتنگی
حکایت یک عشق
ای که به شام سیاه مهتابی
شب من پر شده از بی خوابی
منو کربلا نبردی آقا
کجا رفت نوکری و اربابی
ديوانگان محفل مولا كجاييد؟
كز قلب مجنونم گلستانى سراييد
شش گوشه گشته محفل عشاق بيدل
از دورى دلبر جنونى گشته حاصل!
من يار خود را ديده أم در كربلايش
اما كنون ميمرم از دوري برايش
او يك شبي ما را به بزم خود صدا كرد
قلب و روان و روح ما را با صفا كرد
حالا در اين دنيا كوجك مانده ام تك
اين دل براي كربلايش ميزند لك
كارم جنون و اشك و آه است و فغان است
دلتنكى أم از اين زمين تا بى كران است
دستم بكير ارباب بي سر خسته ام من
يك عمر شد بار سفر را بسته أم من
مردن كنار مرقدت شد آرزويم
من دربه در دركوجه ها درجست وجويم
دنبال راه كربلا كشتم وليكن
مردن ميان هيأتت بهتر ز ماند
خوشا به حالِ دل بی شکیب بعضی ها
هزار غبطه به حال عجیب بعضی ها
نمی رود ز سرِ این پرنده ی قفسی
خیال بال و پر دلفریب بعضی ها
قنوت وتر ... سحر ... در جوار «شش گوشه»
طبیب حاذق درد غریب بعضی ها!
نصیب همچو منی؛ مهر تربت و حسرت!
برات کرب و بلا، هی نصیب بعضی ها ...
دلم شکسته خدایا! مرا اجابت کن
به حق حرمت امن یجیب بعضی ها
به همنشینی پاکانِ کربلا رفته
گرفته شال عزا، بوی سیب بعضی ها
جا ماندهایم و شرح دل ما خجالت است
زائر شدن، پیاده، یقینا سعادت است
ویزا، بلیط کرب و بلا مال خوب هاست
سهم چو من پیامک "هستم به یادت" است
یک اربعین غزل، به امید عنایتی...
این بغض من اگر چه خودش هم عنایت است
چیزی برای عرضه ندارم مرا ببخش
یعنی غزل، نشانهی عرض ارادت است
ما هیچ، ما گناه... فقط جان مادرت
امضا بکن که نوکرت اهل شهادت است
باشد حسین ، کرب و بلا مال خوبها
یک مهر تربت از تو برایم کفایت است..
منی که محرّما گریه کن روضه میشم
منی که پیرهن سیامو زهرا می دوزه برام
دفتر خاطراتم تو حسرت یه کربلاست
به خدا گناه دارم، دلت نمی سوزه برام؟
تا یکی بهم میگه دارم میرم کرببلا
سر تا پا بغض میشم، بیچاره میشکنه دلش
دوباره میام با عکس گنبدت حرف می زنم
کی و دیدی این همه گریه کنه با قاتلش؟
همیشه سرت آقا گرمه با از ما بهترون
انگاری دوری و دوستی همیشه سهم منه
این همه کفترِ با صفا داری، خب چی میشه
یه دونه کلاغ سیاه رو گنبدت پر بزنه؟
چندمین باره داداش کوچیکمو می طلبی
مادرم بهم میگه: از داداشت یاد بگیر
هرچی می گم منو سر می دوونه، خودت بیا
کربلای منو از پنجره فولاد بگیر
بندﮔﯽ درعوض سروریت می ارزد
شعرباشوق ثناگستریت می ارزد
دل وجان را اﮔﺮ از دست دهم ای ارباب
به هوای نفسی دلبریت می ارزد
"گذرتك تك این ثانیه های عمرم
به قدیمی شدن نوكریت می ارزد"
پادشاهی جهان پست ترین منصبهاست
نزد ما منصب پامنبریت می ارزد
گفته حق جنت من وقف محبان حسین
تاكه معلوم شود مشتریت می ارزد
به ابالفضل جمیع شهدا غبطه خورند
اینچنین است كه آب آوریت می ارزد
بهر آمرزش ما زینب كبری كافیست
بیش ازاینها نسب خواهریت می ارزد
آب در كرب و بلا قیمت جانت شده بود
چقدر مهریه مادریت می ارزد
بی حیالحظه غارت به كنایه میگفت
آی دختر چقدر روسریت می ارزد
ساربان آمد و انگشت تو در دست گرفت
زیرلب گفت كه انگشتریت می ارزد
پای هر روضه دلم یکسره غم میگیرد
بارش ابر به چشمان ترم میگیرد
دل من سخت هوایی است، میان روضه
شوق پرواز به اطراف حرم میگیرد
کاسه ای آب،لب خشک من و یاد شما
لا بلای سخنم قلب قلم میگیرد
وسط جرعه دوم لبت آمد یادم
آب میخوردم و دیدم نفسم میگیرد
شرح این قصه عجیب است میان مقتل
نیزه هم با لب عطشان تو دم میگیرد
گفت راوی که پرت زیر سم اسب شکست
درد،انگار زپا تا به سرم میگیرد
ناله ات کشت مرا،نیزه به پهلوت نشست
تیغ می بُرَّد و میسوزد و هم ...میگیرد
چشم انداخت رقیه به نوک نیزه و گفت
گفته بودم بروی سخت دلم میگیرد
پرچم سرخ علمدار زمین خورد ولی
بعد از او زینب کبراست علم میگیرد
هر زمان یاد غریبی تو افتاد دلم
ناخود آگاه سراپای دلم میگیرد
بعد روضه به دلم زد که دعا گر بکنم
نوکر حضرت ارباب شوم، میگیرد
جای تمام نافله ها گریه میکنم
گفتی که "کشته ی عبراتم" حسین جان
زین پس به جای نام شما گریه میکنم!
فرقی نمیکند حرمت با حسینیه
در ماتم شما همه جا گریه میکنم
آن عاقلی که مست سبوی حسین نیست
عقلش نمیرسدکه چراگریه میکنم!
گریه برای حضرت آقا سلاح ماست
در اوج فتنه ها و بلا گریه میکنم
وقتی بهای خون تو ذات الهی است
پس بی بهانه بهر بها گریه میکنم
ذات خدا ز گریه مبریست در غمت
آقا برات جای خدا گریه میکنم
گریه دوای هرمرض و درد بی دواست
بیمارم و به قصد شفا گریه می کنم
حالم گرفته ازغم غربت دراین دیار
هرشب به عشق کرببلا گریه میکنم
حسین جان
مادرم روزی گفت درد بی درمان بگیری
دعایش گرفت
عاشقت شده ام
آقا جان
من کربلا ندیده به کس جان نمــــــی دهم
آخر مرا وصال عشق تو بر باد مــــــــــــی دهد...
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم، چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در، که جز این خانه مرا نیست پناهی……!
آقا جان همه دارند به پابوسی تو می آیند
طبق معمول من بی سروپا جا ماندم..
نامی شدن کرب و بلا از حرمین است
یک سوی اباالفضل و دگر سوی حسین است
آن پل که خدا گفته صراط است یقیناً
از روز ازل شارع بین الحرمین است
گشتم خراب ِ تو كه تو از نو بسازي ام
اصلاً بيا مرا بزنم من كه راضي ام
پيش ِ تو هستم و سر ِ من گرم ِ تو نشد
من را ببخش... پيش ِ تو دنبالِ بازي ام
درونِ آتش ِ دوزخ نسوزد آن نوكر
كه رويِ سينه ز داغ ِ تو يادگار كشيد
درود بر پدرم كز همان طُفوليَتَم
براي روضه ات از من هميشه كار كشيد
براي آنكه منم عاقبت بخير شوم
مرا به دست تو داد و خودش كنار كشيد
فراق ِ كرب و بلايت خودش مرا كُشته
به رويِ كشته نبايد كه ذوالفقار كشيد
خدا كُنَد كه منم اربعين حرم باشم
چقَدر برايِ حرم بايد انتظار كشيد؟!...
ادوارد براوْن ( مستشرق معروف انگلیسى ) :
آیا قلــبى پیــدا مى شود که وقــتى در باره کربلا ســخن مى شنود ، آغشـــته با حــزن و ألم نگردد ؟ حتّى غیر مسلمانان نیز نمى توانند پاکى روحى را که در این جنگ اسلامى در تحت لواى آن انجام گرفت انکار کنند.
واشنگتن ایروینگ ( مورخ مشهور آمریکایى ) :
براى امـــام حســــین ( ع ) ممکن بود که زندگى خود را با تســـلیم شدن اراده یزید نجات بخــشد ، ولى مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اســــلام اجازه نمى داد که او یزید را به عنوان خلافت بشناسد . او به زودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اســـلام از چنگال بنى امیّه آماده ساخت . در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در ریگهاى تفتیده ، روح حســــین ( ع ) فنا ناپذیر است . اى پهــــلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من ، اى حســـین (ع) !
چارلز دیکنز ( نویسنده مشهورانگلیسى ) :
اگـــــر منظور امــــام حســـــــین ( ع ) جنگ در راه خواســــــته هاى دنیایى خـــود بود ، من نمى فهمم چــرا خواهــران و کــودکانش را هــمراه خود برد ؟ پس عقل چنین حـــکم مى کند که او به خــاطر اسلام ، فداکارى کرد .
توماس کارلایل ( مورّخ و فیلسوف مشهور انگلیسى ) :
بهترین درسى که از سرگذشت کربلا مى گیریم این است که امام حسین ( ع ) و یارانش ایمانى استوار به خدا داشتند . آنها با اعمال خویش ثابت کردند که در مقام مبارزه حق و باطل ، تفوّق عددى و کثرت عددى اهمیّت ندارد و پیروزى حسین ( ع ) با وجود اقلیّتى که داشت ، باعث شگفتى من است .
السلام ای دختر شاه نجف / السلام ای صابر صحرای طَف
السلام ای چادر زهرا به سر / السلام ای نور خورشید و قمر
السلام ای مقتدای عالمین / السلام ای خواهر خوب حسین
السلام ای بانوی ماتم زده / صبر تو صبر جهان بر هم زده
السلام ای تار و پود فاطمه / دختر صورت کبود فاطمه
السلام ای مظهر شور و شعور / پای تا سر عشق سر تا پا حضور
السلام ای کربلا در کربلا / ای به ایمان برادر مبتلا
السلام ای خطبه خوان شهر شام / خواب را کردی به بدخواهان حرام
السلام ای چشم زیبا بین عشق / زینب کبری و زهرای دمشق...
از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین
دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین
یقین که آتش دوزخ حرام گردیده
به جسم آنکه بود یار آشنای حسین
برای بخشش کوه گناه یک راه است
بریز قطره ی اشکی تو در عزای حسین
کبوتر دل عشاق هر شب جمعه
نشسته است روی گنبد طلای حسین
خدا کند که شبی زائر حرم گردیم
و جان دهیم همان شب به کربلای حسین
به گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آید
ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین
قال الامام باقر ( علیه السلام ):
(لو یعلم الناس ما فى زیارة قبر الحسین ( علیه السلام ) من الفضل ، لماتوا شوق)
امام باقر ( علیه السلام ) فرمود :
(اگر مردم می دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین ( علیه السلام ) است از شوق زیارت میمردند .)
منبع : کتاب ثواب الاعمال ، ص 319؛ به نقل از کتاب کامل الزیارات .
یاحسین جان
دوباره مثل همیشه خجالتم دادی…
برای عرض ارادت لیاقتم دادی…
تعجبم توکجا این حقیرساده کجا…
همیشه گفته ام آقا تو عزتم دادی…
همین که خط نکشیدی به نام من ممنون…
چه شدکه این همه شوق ارادتم دادی …
وفا ندیده ای ازمن قبول اما …
خودت به رحمت شاهانه عادتم دادی…
روز ازل که قسمت ما را نوشته اند
ما را به نام حضرت دریا نوشته اند
کار جنون ما به تماشا کشیده است
ما را به غبار محمل لیلا نوشته اند
بر روی بال های تمام فرشتگان
از سرگذشت عاشقی ما نوشته اند
یوسف کجاست تا سر خود را فدا کنیم
ما را ز دودمان زلیخا نوشته اند
گیرم نوشته اند که ما هم کسی شویم
تنها به خاطر دل زهرا نوشته اند
همچون تو را نه اینکه دو عالم ندیده است
بی امتحان مرا به غلامی قبول کن
رسوا شود اگر دل من امتحان شود
مثل تو را به خاک خدا هم ندیده است
آن جلوه ای که نور تو را آفریده است
در پیش خویش قبله نما آفریده است
حتی تمام بود و نبودی که هست و نیست
محض گل جمال شما آفریده است
یک کعبه را برای خودش خلق کرده است
شش گوشه را به خاطر ما آفریده است
تا قبله را برای همیشه نشان دهد
در خاک خویش کربوبلا آفریده است
مردم خدا شنیده ولیکن ندیده اند
ما دیده ایم آنچه که مردم شنیده اند
بی تو هزار گوشه دنیا صفا نداشت
اصلا خدا بدون تو این جلوه را نداشت
گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود
چنگی به دل نمی زد اگر کربلا نداشت
حتی ز معجزات مسیحا خبر نبود
مشتی اگر ز خاک قدوم تو را نداشت
بی تو هوای خانه زهرا گرفته بود
این قدر جاه و جلوه، جاذبه ی مرتضی نداشت
تو حیدری، تو فاطمه ای، تو پیمبری
سوگند بر خدا، که خداییش محشری
گیرم بهار نیست دمی جان فضا که هست
گیرم بهشت نیست غبار شما که هست
بر خشت خشت کعبه نوشته اند با طلا
گیرم که قبله نیست ولی کربلا که هست
در ازدحام خیمه گدا، جا اگر کم است
تشریف آورید دو چشمان ما که هست
جایی اگر نبود خدا را صدا کنیم
باب الجواد و سایه ایوان طلا که هست
خوش گفته اند قطره که دریا نمی شود
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود
برخلاف آنچه که تصور می شود:
یاد امام حسین علیه السلام فقط مخصوص یک روز ، یک دهه و یک ماه نیست ...
یک زندگی، او را در قلب و ذهنت داشته باش ؛
بگذار پیام و عطر گل سرخی بی نظیر ، یک عمر معطرت کند ...
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ
امام صادق علیه السلام فرمودند: هرکسی که خداوند خیرش را بخواهد، حب امام حسین علیه السلام و حب زیارتش را در قلب او میاندازد و هر که را خداوند بدیش را بخواهد، بغض نسبت به امام حسین علیه السلام و بغض زیارت آن حضرت را در قلب او می اندازد.(وسائل الشیعه/ج14/ص496)
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مِنْ أَحَدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ یَتَمَنَّى أَنَّهُ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع لَمَّا یَرَى لِمَا یُصْنَعُ بِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ مِنْ کَرَامَتِهِمْ عَلَى اللَّهِ
از امام صادق علیه السلام روایت شده: هیچ کس نیست در روز قیامت مگر اینکه آرزو می کند ای کاش امام حسین علیه السلام را زیارت کرده بودم آن هنگامی که می بیند که با زوار امام حسین علیه السلام چه می کنند، چقدر نزد خداوند مورد کرامت واقع می شوند. (وسائل الشیعه/ ج14/ص
یكي از موضوعاتي كه در رابطه با عاشوراي حسيني از ناحيه وهابيت مطرح بوده است قضيه روزه گرفتن روز عاشورا به پيروي از سيره بني اميه به شكرانه شهادت حضرت سيد الشهداء و ياران آن حضرت و اظهار سرور و خوشحالي در آن روز بوده است.
همانگونه كه امام صادق عليه السّلام در روايتي ميفرمايد:
إن آل أمية عليهم لعنة الله ومن أعانهم على قتل الحسين من أهل الشام، نذروا نذرا إن قتل الحسين عليه السلام وسلم من خرج إلى الحسين عليه السلام وصارت الخلافة في آل أبي سفيان، أن يتخذوا ذلك اليوم عيدا لهم، وأن يصوموا فيه شكرا.
بني اميه لعنه اللَّه عليهم و آن افرادي از اهل شام كه آنان را در كشتن حسين اعانت نمودند نذر كردند اگر حسين كشته شود... و مقام خلافت نصيب آل ابو سفيان شود روز عاشورا را براي خود عيد قرار دهند و آن روز را براى شكرگزارى روزه بگيرند.؛ امالي شيخ طوسي، ص 667، رقم1397 / 4.
تعداد صفحات : 3