ای که به شام سیاه مهتابی
شب من پر شده از بی خوابی
منو کربلا نبردی آقا
کجا رفت نوکری و اربابی
ديوانگان محفل مولا كجاييد؟
كز قلب مجنونم گلستانى سراييد
شش گوشه گشته محفل عشاق بيدل
از دورى دلبر جنونى گشته حاصل!
من يار خود را ديده أم در كربلايش
اما كنون ميمرم از دوري برايش
او يك شبي ما را به بزم خود صدا كرد
قلب و روان و روح ما را با صفا كرد
حالا در اين دنيا كوجك مانده ام تك
اين دل براي كربلايش ميزند لك
كارم جنون و اشك و آه است و فغان است
دلتنكى أم از اين زمين تا بى كران است
دستم بكير ارباب بي سر خسته ام من
يك عمر شد بار سفر را بسته أم من
مردن كنار مرقدت شد آرزويم
من دربه در دركوجه ها درجست وجويم
دنبال راه كربلا كشتم وليكن
مردن ميان هيأتت بهتر ز ماند
زائران کربلا...بخونید لطفا...زائران کربلا...بخونید لطفا...زائران کربلا...بخونید لطفا...
پروانگان شمع ولا یادمان کنید
ای حاجیان خون خدا یادمان کنید
بالای تل زینبیه جان فاطمه
ای زائرین کرب و بلا یادمان کنید
ما درد مطلقیم ، به تربت رسیده ها
لطفی کنید نزد دوا یادمان کنید
در منجلاب معصیت افتاده ایم ما
از یاد رفته ایم ، شما یادمان کنید
بغض نهفته ایم، رسیدید کربلا
گاهی اگر گرفت هوا یادمان کنید
ما موج التماسِ دعاییم، پس شما
تا یادتان نرفته صدا ، یادمان کنید
در گیر و دار قید زمان و مکان که نه
اصلا همیشه در همه جا یادمان کنی
منی که محرّما گریه کن روضه میشم
منی که پیرهن سیامو زهرا می دوزه برام
دفتر خاطراتم تو حسرت یه کربلاست
به خدا گناه دارم، دلت نمی سوزه برام؟
تا یکی بهم میگه دارم میرم کرببلا
سر تا پا بغض میشم، بیچاره میشکنه دلش
دوباره میام با عکس گنبدت حرف می زنم
کی و دیدی این همه گریه کنه با قاتلش؟
همیشه سرت آقا گرمه با از ما بهترون
انگاری دوری و دوستی همیشه سهم منه
این همه کفترِ با صفا داری، خب چی میشه
یه دونه کلاغ سیاه رو گنبدت پر بزنه؟
چندمین باره داداش کوچیکمو می طلبی
مادرم بهم میگه: از داداشت یاد بگیر
هرچی می گم منو سر می دوونه، خودت بیا
کربلای منو از پنجره فولاد بگیر
بندﮔﯽ درعوض سروریت می ارزد
شعرباشوق ثناگستریت می ارزد
دل وجان را اﮔﺮ از دست دهم ای ارباب
به هوای نفسی دلبریت می ارزد
"گذرتك تك این ثانیه های عمرم
به قدیمی شدن نوكریت می ارزد"
پادشاهی جهان پست ترین منصبهاست
نزد ما منصب پامنبریت می ارزد
گفته حق جنت من وقف محبان حسین
تاكه معلوم شود مشتریت می ارزد
به ابالفضل جمیع شهدا غبطه خورند
اینچنین است كه آب آوریت می ارزد
بهر آمرزش ما زینب كبری كافیست
بیش ازاینها نسب خواهریت می ارزد
آب در كرب و بلا قیمت جانت شده بود
چقدر مهریه مادریت می ارزد
بی حیالحظه غارت به كنایه میگفت
آی دختر چقدر روسریت می ارزد
ساربان آمد و انگشت تو در دست گرفت
زیرلب گفت كه انگشتریت می ارزد
پای هر روضه دلم یکسره غم میگیرد
بارش ابر به چشمان ترم میگیرد
دل من سخت هوایی است، میان روضه
شوق پرواز به اطراف حرم میگیرد
کاسه ای آب،لب خشک من و یاد شما
لا بلای سخنم قلب قلم میگیرد
وسط جرعه دوم لبت آمد یادم
آب میخوردم و دیدم نفسم میگیرد
شرح این قصه عجیب است میان مقتل
نیزه هم با لب عطشان تو دم میگیرد
گفت راوی که پرت زیر سم اسب شکست
درد،انگار زپا تا به سرم میگیرد
ناله ات کشت مرا،نیزه به پهلوت نشست
تیغ می بُرَّد و میسوزد و هم ...میگیرد
چشم انداخت رقیه به نوک نیزه و گفت
گفته بودم بروی سخت دلم میگیرد
پرچم سرخ علمدار زمین خورد ولی
بعد از او زینب کبراست علم میگیرد
هر زمان یاد غریبی تو افتاد دلم
ناخود آگاه سراپای دلم میگیرد
بعد روضه به دلم زد که دعا گر بکنم
نوکر حضرت ارباب شوم، میگیرد
جای تمام نافله ها گریه میکنم
گفتی که "کشته ی عبراتم" حسین جان
زین پس به جای نام شما گریه میکنم!
فرقی نمیکند حرمت با حسینیه
در ماتم شما همه جا گریه میکنم
آن عاقلی که مست سبوی حسین نیست
عقلش نمیرسدکه چراگریه میکنم!
گریه برای حضرت آقا سلاح ماست
در اوج فتنه ها و بلا گریه میکنم
وقتی بهای خون تو ذات الهی است
پس بی بهانه بهر بها گریه میکنم
ذات خدا ز گریه مبریست در غمت
آقا برات جای خدا گریه میکنم
گریه دوای هرمرض و درد بی دواست
بیمارم و به قصد شفا گریه می کنم
حالم گرفته ازغم غربت دراین دیار
هرشب به عشق کرببلا گریه میکنم
حسین جان
مادرم روزی گفت درد بی درمان بگیری
دعایش گرفت
عاشقت شده ام
آقا جان
من کربلا ندیده به کس جان نمــــــی دهم
آخر مرا وصال عشق تو بر باد مــــــــــــی دهد...
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم، چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در، که جز این خانه مرا نیست پناهی……!
آقا جان همه دارند به پابوسی تو می آیند
طبق معمول من بی سروپا جا ماندم..
نامی شدن کرب و بلا از حرمین است
یک سوی اباالفضل و دگر سوی حسین است
آن پل که خدا گفته صراط است یقیناً
از روز ازل شارع بین الحرمین است
گشتم خراب ِ تو كه تو از نو بسازي ام
اصلاً بيا مرا بزنم من كه راضي ام
پيش ِ تو هستم و سر ِ من گرم ِ تو نشد
من را ببخش... پيش ِ تو دنبالِ بازي ام
درونِ آتش ِ دوزخ نسوزد آن نوكر
كه رويِ سينه ز داغ ِ تو يادگار كشيد
درود بر پدرم كز همان طُفوليَتَم
براي روضه ات از من هميشه كار كشيد
براي آنكه منم عاقبت بخير شوم
مرا به دست تو داد و خودش كنار كشيد
فراق ِ كرب و بلايت خودش مرا كُشته
به رويِ كشته نبايد كه ذوالفقار كشيد
خدا كُنَد كه منم اربعين حرم باشم
چقَدر برايِ حرم بايد انتظار كشيد؟!...
السلام ای دختر شاه نجف / السلام ای صابر صحرای طَف
السلام ای چادر زهرا به سر / السلام ای نور خورشید و قمر
السلام ای مقتدای عالمین / السلام ای خواهر خوب حسین
السلام ای بانوی ماتم زده / صبر تو صبر جهان بر هم زده
السلام ای تار و پود فاطمه / دختر صورت کبود فاطمه
السلام ای مظهر شور و شعور / پای تا سر عشق سر تا پا حضور
السلام ای کربلا در کربلا / ای به ایمان برادر مبتلا
السلام ای خطبه خوان شهر شام / خواب را کردی به بدخواهان حرام
السلام ای چشم زیبا بین عشق / زینب کبری و زهرای دمشق...
از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین
دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین
یقین که آتش دوزخ حرام گردیده
به جسم آنکه بود یار آشنای حسین
برای بخشش کوه گناه یک راه است
بریز قطره ی اشکی تو در عزای حسین
کبوتر دل عشاق هر شب جمعه
نشسته است روی گنبد طلای حسین
خدا کند که شبی زائر حرم گردیم
و جان دهیم همان شب به کربلای حسین
به گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آید
ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین
قال الامام باقر ( علیه السلام ):
(لو یعلم الناس ما فى زیارة قبر الحسین ( علیه السلام ) من الفضل ، لماتوا شوق)
امام باقر ( علیه السلام ) فرمود :
(اگر مردم می دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین ( علیه السلام ) است از شوق زیارت میمردند .)
منبع : کتاب ثواب الاعمال ، ص 319؛ به نقل از کتاب کامل الزیارات .
یاحسین جان
دوباره مثل همیشه خجالتم دادی…
برای عرض ارادت لیاقتم دادی…
تعجبم توکجا این حقیرساده کجا…
همیشه گفته ام آقا تو عزتم دادی…
همین که خط نکشیدی به نام من ممنون…
چه شدکه این همه شوق ارادتم دادی …
وفا ندیده ای ازمن قبول اما …
خودت به رحمت شاهانه عادتم دادی…
برخلاف آنچه که تصور می شود:
یاد امام حسین علیه السلام فقط مخصوص یک روز ، یک دهه و یک ماه نیست ...
یک زندگی، او را در قلب و ذهنت داشته باش ؛
بگذار پیام و عطر گل سرخی بی نظیر ، یک عمر معطرت کند ...
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ
امام صادق علیه السلام فرمودند: هرکسی که خداوند خیرش را بخواهد، حب امام حسین علیه السلام و حب زیارتش را در قلب او میاندازد و هر که را خداوند بدیش را بخواهد، بغض نسبت به امام حسین علیه السلام و بغض زیارت آن حضرت را در قلب او می اندازد.(وسائل الشیعه/ج14/ص496)
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مِنْ أَحَدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ یَتَمَنَّى أَنَّهُ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع لَمَّا یَرَى لِمَا یُصْنَعُ بِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ مِنْ کَرَامَتِهِمْ عَلَى اللَّهِ
از امام صادق علیه السلام روایت شده: هیچ کس نیست در روز قیامت مگر اینکه آرزو می کند ای کاش امام حسین علیه السلام را زیارت کرده بودم آن هنگامی که می بیند که با زوار امام حسین علیه السلام چه می کنند، چقدر نزد خداوند مورد کرامت واقع می شوند. (وسائل الشیعه/ ج14/ص
یكي از موضوعاتي كه در رابطه با عاشوراي حسيني از ناحيه وهابيت مطرح بوده است قضيه روزه گرفتن روز عاشورا به پيروي از سيره بني اميه به شكرانه شهادت حضرت سيد الشهداء و ياران آن حضرت و اظهار سرور و خوشحالي در آن روز بوده است.
همانگونه كه امام صادق عليه السّلام در روايتي ميفرمايد:
إن آل أمية عليهم لعنة الله ومن أعانهم على قتل الحسين من أهل الشام، نذروا نذرا إن قتل الحسين عليه السلام وسلم من خرج إلى الحسين عليه السلام وصارت الخلافة في آل أبي سفيان، أن يتخذوا ذلك اليوم عيدا لهم، وأن يصوموا فيه شكرا.
بني اميه لعنه اللَّه عليهم و آن افرادي از اهل شام كه آنان را در كشتن حسين اعانت نمودند نذر كردند اگر حسين كشته شود... و مقام خلافت نصيب آل ابو سفيان شود روز عاشورا را براي خود عيد قرار دهند و آن روز را براى شكرگزارى روزه بگيرند.؛ امالي شيخ طوسي، ص 667، رقم1397 / 4.
پشت این پنجره خوبست،مناجات کنی...
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع)
بیابان هم که باشی ......
امام حسین (ع) آبادت می کند.....
مثل کربلا
بخشودگی اهل گنه در صف محشر
وابسته به ....
یک گردش چشمان ....
حسین(ع) است......
کربلا نشان داد که با شکیبایی در عطشی کوتاه؛
می توان همیشه ی تاریخ را سیراب کرد ...
حسین جانم
دست من گیر
که این دست
همان است که من
سالها از غم هجران تو بر سر زده ام
استشمام بوی سیب از حرم امام حسین(علیه السلام)، ویژگی عجیبی است که چند کتاب معتبر به آن اشاره کرده اند.
«بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریب و کرب و بلا».
این نوحه مشهور و محبوب را در سالهای اخیر بارها شنیده ایم. اما بوی سیب چه ارتباطی با حرم امام حسین(علیه السلام) دارد؟ آیا درست است که می گویند از قتلگاه و ضریح مطهر امام حسین(علیه السلام) می شود عطر سیب استشمام کرد؟
نگاهی به منابع روایی و کتابهای معتبر شیعی، راز بوی سیب را این طور می گشاید:
در کتاب شریف «بحارالانوار» جلد 43 ، صفحه 289 ماجرای عطر سیب به نقل از «حسن بصری» و «ام سلمه» این طور آمده است :«حسنین وارد شدند بر رسول خدا، و جبرئیل در نزد آن حضرت بود. پس ایشان در اطراف او گردیدند، به گمان این که دحیه ی کلبی است. جبرئیل، دست خود را حرکت داد، مانند کسی که از کسی چیزی بگیرد. پس سیبی و بهی و اناری آورد و به ایشان داد.
روی ایشان از خوشحالی برافروخت و دویدند به نزد جد خود. حضرت از ایشان گرفت و بویید و فرمود: بروید نزد پدر و مادر خود. پس رفتند و هیچ یک از آن نخوردند تا این که پیغمبر به نزد ایشان رفت و همه با هم خوردند، و هر چند از آن میخوردند، به حال خود عود مینمود (بازمیگشت) و به همین حالت بود، تا زمانی که حضرت فاطمه علیهاالسلام وفات نمود. حسین علیهالسلام فرمود: که انار، مفقود شد، و چون امیرالمؤمنین علیهالسلام شهید گشت، به، مفقود شد، و سیب به حال خود بود، تا وقتی که آب را به روی ما بستند.
پس چون تشنگی بر ما غالب میشد، آن را بو میکردم، اندکی تشنگی من ساکن میشد. عاقبت، چون تشنگی من به نهایت رسید، دندان بر آن فشردم و یقین به هلاک نمودم. حضرت سجاد علیهالسلام میفرماید که این سخن را از پدر بزرگوارم شنیدم یک ساعت قبل از شهادتش، و چون شهید گردید، بوی سیب از محل شهادتش استشمام میشد، ولی خودش را نیافتند، و این رایحه، در آن محل باقی است، و هر کس از زوار بخواهد استشمام رایحه ی آن را نماید، در وقت سحر، به زیارت رود که اگر از مخلصین باشد، آن را استشمام خواهد نمود.»
مشابه این داستان را هم «ابن شهر آشوب» در کتاب «مناقب» جلد 3 ، صفحه 391 .بیان کرده است. ماجرای عطر سیب در کتاب منتهی الآمال نیز آمده است.
چاره ی نبود...
باید تو در خون دست و پا میزدی...
تا ما در نادانی هایمان دست و پا نزنیم...
شهادت سیدالساجدین امام سجاد(ع) تسلیت باد